نگاه خسته ما میهنی نمی سازد که تیغه روی تن دشمنی نمیسازد برای مردن صحن قبور بد نامی به روی کوه رها بهمنی نمیسازد به آسمان ِ سراپا براده ی الماس شهاب رهگذری ، روشنی نمیسازد عبور دود زمینی به سستی ابرست غبار گردنه ها آهنی نمیسازد زبانه های وجود فسانه ای خاموش به خشم شعله ما خِرمنی نمیسازد